پارت چهل و سوم :

غرید:

- اومدم دیگه آرزو. دو دقیقه ساکت باش ببینم چه زِری می‌زنم.

گفتم:

- این آرزوی توئه؛ نه من. من به چیزی که می‌خوام رسیدم. مدرکم رو گرفتم، مطبم که زدم. دکتر حسینی هم داره بازنشست می‌شه، قرار شده بیماراش رو بسپره به من. دیگه چی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.